نورا عشق مامان و بابا

یکشنبه 26 مرداد یعنی دیشب من و بابایی و شما و عمه و خاله و دایی و مامان بزرگ شما حبه عزیزم دسته جمعی رفتیم کنسرت.این دومین کنسرتی بود که شما هم افتخار دادین و همراه ما بودین..      برنامه خوب بود و به موقع شروع شد اما طبق معمول دستشویی امان مامان حبه رو بریده بود و سر وصدا زیاد بود اما خوب هیجان انگیز هم بود انقدر که شما حبه جان هم سر و صدا می کردی و حالا من نمی دونم که به شما خوش می گذشت یا از دست ما عصبانی بودی... خلاصه که شب هم از فرت خستگی چنان خوابم برد که تا صبح غلت هم نزدم.راستی الان شما در انتهای هفته 28 هستی و ما برای اومدنت لحظه شماری می کنیم ...

حبه ما امروز (13/5/92) 26 هفته و 2 روزشه. یعنی من وحبه وارد هفته 27 شدیم . هوراااااااااااااااااااااا. دختر ناز مامان دیروز کلی تو استخر با مامانش شنا کرد بعدشم کلی هنر نمایی کرد واسمون و همش وول می خورد.هر وقتم باباش باهاش حرف میزد باسش یه تکون میخورد   الهی مادر فدای شیطونیات بشه ...